یک رمان
2 min readJul 27, 2021

دانلود رمان سیگار نقره‌ای

دانلود رمان سیگار نقره‌ای _ شعله‌های آتش انتقام بی‌امان زبان می‌کشند و خون چنان در رگ‌های آدریانای خون‌خواه به جوشش میفتد که دیگر چیزی جلو دارش نیست. دست‌های زیادی پشت پرده نشسته‌اند و سیگارها را نخ به نخ به آتش می‌کشند، زندگی‌ها را می‌سوزانند، چشم‌ها را به اشک می‌نشاند و قلب‌ها به خون می‌نشند. حال، دلدادگی که به میان می‌آید، جنون جان می‌گیرد و خشم رنگ می‌بازد. دست‌ها در هم می‌پیچند و التیامی برای سوختگی‌ها می‌شوند.

دانلود رمان سیگار نقره‌ای

– پسره‌ی احمق! اگه جای محموله‌ها رو می‌فهمیدن تو می‌خواستی چی‌کار کنی؟
صدای قدم‌های محکم و مطمئنی می‌اومد و احساس می‌کردم، دارن به اتاق نزدیک می‌شن. لرزش بدنم اون‌قدر زیاد شده بود که به راحتی حس می‌شد. به در زل زدم تا ببینم کی می‌خواد بازش کنه؟
در باز شد و لوگان و آلفرد و لیام وارد شدن. جا خوردم و چشم‌هام روی آلفرد ثابت مونده بود.

اون لحظه تنها صدایی که تو سرم اِکو می‌شد، این بود که همه چیز تموم شد و فهمیدن که من کیم و برای چی اومدم.

بغض داشت خفم می‌کرد و جوشش اشک رو تو چشم‌هام حس می‌کردم.
آلفرد با اخم غلیظی اومد و روبه‌روم زانو زد و گفت:
— سلام عزیزم! هه، می‌خواستی به من نارو بزنی، آره؟
و بعد فریاد زد:
— به من؟
از شدت بلند بودن صداش، چشم‌هام رو محکم روی هم بستم که قطره‌ی اشکی از چشمم چکید و روی لباسم افتاد. کمی خودش رو به جلو خم کرد و بعد گفت:
— آخی عزیزم! چرا داری مثل جوجه‌ها می‌لرزی؟ سردته؟
قهقهه‌ای زد و بعد گفت:
— تازه اولشه لیدی! دانلود رمان عاشقانه سیگار نقره‌ای
خندش رو جمع و جور کرد و بلند شد و اخمی کرد، و با جدیت پرسید:

دانلود رمان سیگار نقره‌ای

No responses yet